"هیچکس بهت نگفته بود که زندگی قراره اینطوری پیش بره"
"شغل مسخره ای داری، سرخورده میشی، زندگی عشقیت هم به یه نخ بنده"
"زندگیت مث یه ماشین شده که تو دنده دو گیر کرده"
"وقتی که روز ها هفته ها و ماه های زندگی تو بر وفق مرادت نیست"
"اما من کنارت هستم وقتی بارون شروع به بارش کنه"
"اما من کنارت هستم مثل تمام دفعه های قبل"
"اما من کنارت هستم چون تو هم در کنارم من خواهی بود"
دیشب تمام شد، دیشب بهترین سریال دنیا تمام شد، سریالی که در آن زندگی جریان داشت، بله زندگی به معنای واقعی کلمه با همهی خوبیها، بدیها، زیباییها و زشتیهایش جریان داشت. شعر بالا در آغاز همهی قسمتهای 10 فصل این سریال بود.
باید بگویم این چند ماه را با این سریال و شخصیتهایش زندگی کردم و همه را دوست داشتم جوبی، چندلر، ریچل، مونیکا، راس و فیبی. تصور این سریال بدون یکی از این شخصیتها برایم بسیار سخت است زیرا هر کدام ویژگیهای خو را داشته و نمیتوان گفت کدامشان بهتر است یا کدامشان بدتر.
چیزی که این سریال را از دیگر سریالها متمایز میکند این است که فقط کمدی نیست یا فقط اجتماعی بلکه ترکیبیست بین جامعه، هنر، کمدی، دوستی، عشق، گذر زمان و رشد کردن انسان است و اینکه 10 سال در کنار یک عده کار کنی و جزئی از زندگیت باشند جدایی ناگهانی بسیار سخت است همان چیزی که من در 5 قسمت مانده به آخر در چهرهی بازیگران میدیدم و شاید این در چهرهی خودم هم در قسمتهای آخر مشخص بود. البته قطعا به غیر از بازیگران عوامل پشت صحنه هم خداحافظی سختی داشتهاند.
این متن را نتوانستم در یک سری بنویسم الان که دارم این سطر را مینویسم شاید یک هفتهای از پایان فرندز گذشته باشد اما 2 شب پیش دوباره شروع کردم به دیدن قسمتهایی از آن با زیرنویس انگلیسی، به این صورت که پوشه را باز میکنم و شانسی یک فصل را انتخاب می کنم و از آن یک قسمت را انتخاب میکنم و میشینم تا آنجایی که حال دارم میبینم و لذت میبرم.
“Friends” را ببینید اما توصیه میکنم مثل من زیاده روی نکنید و از دیدن این سریال خوب لذت ببرید :دی - شوش - دوشنبه 16/4/93 ساعت 00:52