نظرات من درباره بعضی چیزا

نظرات من درباره بعضی چیزا

این وبلاگ صرفا نظرات شخصی اینجانب است و بی احترامی به دیگران تلقی نمیشود
نظرات من درباره بعضی چیزا

نظرات من درباره بعضی چیزا

این وبلاگ صرفا نظرات شخصی اینجانب است و بی احترامی به دیگران تلقی نمیشود

تنهایی


گاهی تلخی‌های زندگی را با هیچ شیرینی نمی‌توان خوشمزه کرد نهایتا یک حالت دومزه ایجاد می‌شود که مثل ترشیجاتی که من دوست ندارم گلوی آدم را می‌خراشد.

کمی بیشتر و عمیق‌تر به رفتار‌های اطرافیانتان توجه کنید ممکن است وقتی در جواب احوال‌پرسی می‌گویند "خوبم مرسی" شاید منظورشان این باشد که "دارم نابود می‌شم" وقتی تولد کسی باشد عقلا از اطرافیان انتظار دارند که فقط برای یک روز کمی بیشتر به علایق آنها توجه کنند و بقول معروف از روز‌های دیگر مهمتر در نظز بگیرندشان یا عقلا اگر قرار است برای 3 نفر کمی بعد تولد بگیرید نام آن بدبخت را هم بیاورید تا کمی هم که شده تسلی خاطری باشد که کسی دوستش دارد و آنقدر هم که فکر می کند تنها نیست یا کارهایی که برایتان کرده است ارزشمند بوده و شما به او اهمیت می‌دهید.

این روز‌ها اینقدر ناراحتم که با خدا هم شوخی می‌کنم از او گله نمی‌کنم به او می‌خندم و می‌گویم من بچه خوزستانم کل زورت همین بود حالا حالاها مونده که کم بیارم. من از خدا فقط یک چیز می‌خواهم، قدرت، قدرتی که بتوانم با آن راحت زندگی‌کنم و زندگی را برای دیگران هم آسان‌تر کنم، قدرتی که دیگر لازم نباشد برای خرج دندانم مسافرت نروم و 5 سال آزگار در این خوزستان جهنم‌وار زندانی باشم، قدرتی که انسان‌های خودخواه و بیهوده را بر سرجای خود بنشانم و مجبورشان کنم برای زنده ماندن روزی یک نهال بکارند و 6 ماه از آن مراقبت کنند.

ناراحتی‌هایتان را بروز دهید و مثل من همه چیز را در خود نریزید - اهواز 24/5/93 ساعت 12:48

نودوچهارمین تابستان دنیا

10 تیر 1394، دیروز روزی بود که فرم‌های جشنواره ملی حرکت را تحویل آقای دادم و باز هم بخیالم آخرین کاری است که با نخستین جشنواره ملی ایده‌های زیستی دارم، البته بجز جشنواره داخلی و درگیری‌هایی که خواهد بود. 10 تیر روزی بود که قرار بود خاتمه‌ی جریان سیاسی 5+1 هم باشد ولی هنوز ه در جزئیات به توافق نرسیدند و این رشته سر دراز دارد.

امسال آنقدر خسته شدم که در کل عمرم اینقدر خسته نشده بودم، شاید هیچ دانشجویی به اندازه‌ی من در دانشگاه نبود و از نظر تایم رتبه‌ی اول را دارم از شهریور برای کارهای انجمن تا 25 اسفند و از 8 فروردین تا 3 تیر و دیروز یک هفته از آخرین حضور من در دانشگاه می‌گذرد و حس میکنم تابستانی سخت در پیش دارم، هنوز 530000 تومان بدهی دارم و کل داراییم 40000 تومان است و  باید باقی آن را بدهم. البته 400000 تومان هم باید برای دوستی کار کنم تا حسابم از همه‌ی دنیا صاف شود.

از دوستان بجز یکی خبری نیست شاید از دستم خسته، ناراحت یا عصبی‌اند، شاید هم هرکس سرش آنقدر گرم زندگی‌ست که جایی برای من باقی نمی‌ماند.

هر روز یک فیلم (اخیرا 2 فیلم) می‌بینم و آنقدر غرق استرحت و فیلم و کتابم که نمی‌دانم دمای هوا چند درجه است. احتمالا شنبه یا یکشنبه با قطار به اهواز برگردم، امیدوارم باز هم قطارش 2 طبقه باشد، وقتی با قطار سفر می‌کنم احساس خوبی دارم، حس مفید بودن، پیشرف و تمدن داشتن. قطار بهترین و سیله‌ی نقلیه موتوری است.[1]

در تابستان فیلم ببینید خیلی فیلم ببینید J 11/4/1394 - شوش



[1] هنوز دوچرخه بهترین و سیله‌ی نقلیه است اما متاسفانه در دسترس نیست. می‌دانید که به هر تکه آهن و چرخی دوچرخه نمیشود گفت.

Life Is Beautiful


یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما، مخلوطی از کمدی، تراژدی، تاریخ و عشق. اگر فیلم های مربوط به جنگ جهانی را دیده باشید اکثرا فیلم های خشک و ناراحت کننده ای هستند که با احساسات انسان ها بازی می‌کنند. اما این یکی واقعا انسان را به شک می‌اندازد اولش با شادی  و خنده آغاز می‌شود و آنقدر شاد است که خیلی از فیلم‌های کمدی دیگر شاد نیستند. آنقدر زیباست که نمیدانی چه بگویی برای توصیفش اما وسط فیلم جنگ آغاز می‌شود و سختی ها هم آغاز می‌شود ولی جو شاد و سرحال کننده‌ی فیلم تمام نمی‌شود.

بخش اعظم فیلم نشان دهنده‌ی عشق است، عشق با همسر، عشق با فرزند و عشق با خانواده.

اگر این فیلم را ندیده‌اید ببینید که کل عمرتان منتظرش بوده‌اید اهواز 2/5/94 ساعت 10:15