نظرات من درباره بعضی چیزا

نظرات من درباره بعضی چیزا

این وبلاگ صرفا نظرات شخصی اینجانب است و بی احترامی به دیگران تلقی نمیشود
نظرات من درباره بعضی چیزا

نظرات من درباره بعضی چیزا

این وبلاگ صرفا نظرات شخصی اینجانب است و بی احترامی به دیگران تلقی نمیشود

عیدی بدون شوق

چند ساعتی از تحویل سال 93 می‌گذرد، در اتاق نشسته‌ام (اتاقی که به آن اتاق ... می‌گفتند) همانطور که به دوستان هم در فیسبوک اعلام کردم امسال هیچ برنامه‌ای نداره، برنامه نداشتن من بخاطر اعتراض است، اعتراض به همه‌ی کسانی که در سال/ های قبل که برنامه‌ می‌ریختم با بی‌برنامگیشان برنامه‌هایم را خراب می‌کردند و به آنها گفتم که امسال من می خواهم بی‌برنامه باشم تا شاید بتوانم برنامه‌هایشان را خراب کنم کاری که آنها با برنامه‌های من می‌کردند.

باز هم در فیسبوک دیدم که عده‌ای به دلیل پول داشتن بهششان خیلی خوش می‌گذرد و برای خود دور دنیا را می‌گردند در حالی که من  سه چهار سالی می‌شود به علت پول نداشتن (علت پول نداشتن خراب شدن برنامه‌هایم توسط دیگران بود) از خوزستان هم خارج نشده‌ام چه برسد از کشور دلم به همین خوش بوده‌ است که به آبادان یا ماهشهری بروم و کمی در جاده باشم.

لحظه‌ی تحویل سال وقتی دیدم مادرم دارد دعا می‌کند یک لحظه دلم گرفت و به خودم آمدم به یاد دوستانی افتادم که از من در خواست دعا کرده بودند و در همان حالت (لب‌تاپ رو پام) بصورت مختصر و مفید برای تمام انسان‌های زنده دعا به روش خودم کردم و از خدا خواستم که به همه قدرت بدهد و البته قدرت این را هم بدهد که از قدرتشان درست استفاده کنند[1].

امسال را بی‌برنامه شروع کردم و هیچ برنامه‌ی خاصی ندارم (بجز برنامه‌هایی که از سال قبل ریخته بودم) نمی‌دانم چه می‌خواهم بکنم، کجا می‌خواهم بروم یا چگونه زندگی کنم می‌خواهم بگذارم هر چه می‌شود بشود و خود را با آن تطبیق دهم به هیچ چیز هم اعتراض نکنم عاشق هم نمی‌شوم زن برای چه من با کوله‌ژشتی خود زدیگیم رادارم خیلی هم خوب است. و البته امید این را دار که مفید باشم، خیلی بیشتر از آنچه که سال قبل بودم.

سال نو مبارک - شوش - جمعه 1/1/93 ساعت 00:25



[1] همیشه این دعا را می‌کنم